در دو دهه اخیر با همهگیر شدن اینترنت و زیست انسان در جوارِ این موجود عجیبالخقله، مفهوم اعتراض وارد عصر جدیدی شده است. کمپینها و ارتباط مستقیم با افراد از طریق شبکههای اجتماعی و شنیده شدن نظرات مخالف، تمام عرصههای اجتماعی، سیاسی و حتی ورزشی را درنوردیده است. با این همه چه بسیار اعتراضاتی که کمتر به سرانجام میرسند و در بسیاری از مواقع حتی مولد نوعی بیتفاوتی و مقاومت در مقابل شکوهها و گلایهها میشوند.
ترس از بیرگ شدن در برابر اعتراضاتِ مشفقانه ترسناک است. اینکه خود شخص مورد اعتراض قرار گرفته نیز به موضوع اعتراض اعتراف کند اما در عمل بیتفاوت، ناتوان و منفعل رفتار کند از آن نیز دهشتناکتر است. ماجرای پذیرفتن و اذعانِ چند باره به ضعفهای یوونتوس وقتی با تکرار مجدد آنها ادامه مییابد، مکس الگری را خواسته یا ناخواسته در مسیری نگرانکننده و مشابه به آنچه گفته شد، قرار میدهد.
«سناریوی تکراری! » باز هم همان همیشگی؛ نشستن روی صندلی سالن کنفرانس و اعتراف با کلید واژه «اشتباه». انگار چه یوونتوس پیروز میدان باشد و چه تیمِ بازنده، او باید در پوزیشن همیشگیاش فرو رود و ژست اپوزیسیون بگیرد؛ آنهم مخالفِ تیمی که خود عنان اختیارش را در دست دارد!!! پرسش اساسی اما اینجاست که آن تقطه تاریخیِ «ترمیم» قرار است دقیقاً در چه زمانی اعمال شود؟ کارنامه سرمربی اینک محبوب فوتبال اروپا بیتردید با نام یوونتوس به اوج افتخار رسیده است. او با یوونتوس درهای فراوانی را باز کرده هرچند بعد از هر گشودن، کلید را به گوشهای پرتاب کرده و جایش را نیز به فراموشی سپرده است.
یوونتوس بر خلاف تک نیمه بازی رفت مقابل منچستر، این بار حتی تا دقیقه 86 نیز ابتکار عمل را در اختیار خود داشت اما در نهایت همان آش و همان کاسه. بار دیگر با نمایشی متزلزل از سوی بازیکنان (دقایق پایانی) و تصمیماتی بحثبرانگیز (از سوی الگری)، یوونتوس و تمام هوادارانش شاهد یک بازگشت ناحق از تیمی بودند که حتی استحقاق تساوی را نیز نداشت. بدتر از آن بانوی پیر در روزهایی که تولد صد و بیست و یک سالگیاش را جشن گرفته، در ورزشگاه خانگیاش شاهدِ تحقیر و تمسخر سرمربیِ منفورِ حریف میشود تا شبی تاریخی در ذهنهای زخمخورده هوادارانِ این تیم بر جای بماند.
تقصیر را به گردن پیانیچ، کوادرادو، دیبالا، بونوچی، خدیرا، شزنی و حتی بارتزالی انداختن بیشتر شبیه جستجو برای یافتن بهترین قربانی و انداختن تقصیرها به گردن او و نوعی فرار رو به جلو و به تعبیری دیگر «فرافکنی» است. در حالیکه حقیقیترین کاستی را باید جایی حوالی یک کدنگاری اشتباه در تخمینهای استراتژیکِ سرمربی تیم جست؛ خلأئی که در تحلیل تاکتیکی بیانکونریها در رقابتهای سری آ نیز به وضوح عیان است.
«ذهنیت پیروزی» یوونتوس به شدت آسیب دیده است؛ حداقل پس از رسیدن به گل برتری، میزانِ آن به طرز محسوسی کاهش مییابد. وقتی آمار فرصتهای قطعی اما بر باد رفته در دیداری اینچنین حساس، نتیجه نهایی مسابقه را ناباورانه تغییر میدهد دیگر تماشای حرفهای تکراری آقای مربی چندان خوشایند جلوه نمیکند. ضعف همیشگی الگری در بالانس روحیِ بازیکنان، خصوصاً در بین دو نیمه آنقدر مزمن و لاینحل باقیمانده که به خطرناکترین پاشنه آشیلِ تیم مبدل شده است. ذهینت پیروزیخواهانه یووه اینک با کمکاری و غفلت الگری همچون زخمی قدیمی، سر باز کرده و در آستانه نیاز به عمل جراحی قرار گرفته است. هنوز خاطره رویایِ بر باد رفته بیانکونری در دیدار نهایی لیگ قهرمانان اروپای دو سال پیش از یادها نرفته است؛ همان دیداری که جانلوئیجی بوفون را برای همیشه ناکام کرد. جادویِ رختکن و حواشی فراوانی که از یوونتوس در نیمه دوم یک ببرِ دندان بریده و مغلوب ساخت.
وقت آن فرا رسیده که الگری با جدیت پیگر این نقیصه شود. باخت در این مرحله میتواند یک سرمایه برای او و تیمش باشد. او میتواند تا فرصت باقی مانده چارهای بیاندیشد. یوونتوس میتواند تیمی سیریناپذیر پس از هر گلی که به ثمر میرساند باشد؛ میتواند ذهنیتی که همیشه به آن افتخار میکرد را یک بار دیگر احیا کند و با آن به هدف بزرگش در اروپا دست یابد.
* يادداشت صرفاً حاوي نظرات شخصي نويسنده است و الزاماً ديدگاه و موضع رسمي Juventus.iR نيست.